تحصیل تمام وقت زوجه و تأثیر آن بر نفقه

چکیده

تحصیل یکى از مهم ترین فعالیت هاى اجتماعى زنان است که بخش گسترده و مهمى از زندگى خانوادگى آنان را متأثر مى سازد؛زیرا،سرشت تحصیل اقتضا مى کند افزون بر وقتى که براى حضور در کلاس صرف مى شود،زمانى نیز براى انجام تکالیف،تحقیق و پژوهش اختصاص یابد.این یعنى هنگامى که خانم از کلاس به منزل بازمى گردد،باز هم بخشى از توجه و وقتش صرف تکالیف و کارهاى محوله مى شود.ازآنجاکه بحث تحصیل زنان به طور جدى در چند سال اخیر و با تغییر وضع اجتماعى و فرهنگى جوامع مطرح شده است،در میان کتاب هاى حقوقی معاصر نوشته اى که بتواند راهکار روشنى درباره اثر تحصیل تمام وقت زوجه بر نفقه او عرضه کند به دست نیامد.تنها در برخى کتاب ها به جنبه هاى محدودى از موضوع تحصیل زنان پرداخته شده است.بنابراین،نگارنده در بهره مندى از منابع دست اول محدود بود و بیشتر به مقالات و کتاب های  متأخرى که درباره خانواده و زن مطلب نگاشته اند،رجوع کرده است.هرچند این مسئله مانع از پیگیرى موضوع در منابع دینى وفقهی نشد.این نوشتار در آغاز به معرفى بنیادى ترین حقوق یک زن       مى پردازد.پس از آن،در قالب ارزش هاى اخلاقى به بررسی جایگاه تحصیل زنان از بعد حقوق و اجتماعی پرداخته،سپس مفهوم ومبانی تعلق نفقه به زوجه را مورد مطالعه قرارداده تا در نهایت تأثیر تحصیل تمام وقت را بر نفقه زوجه مورد تحلیل قرار دهیم.

مقدمه

زنان تا دیروز موجوداتی فراموش شده بودند و به مشارکت آنها در امور و فعالیت های اجتماعی توجهی نمی شد و فعالیت آنان را به وظایف خانه داری،همسرداری و بچه داری محدود کرده بودند و زنان نیز به عنوان یک باور این مسأله را پذیرفته بودند.اما امروزه یکی از مباحث توسعه نفی نابرابری جنسی و نفی تبعیض میان زن و مرد است.امروزه جایگاه زن درمبحث توسعه بعنوان بحثی اساسی مطرح شده و بحث آموزش زنان و دختران بعنوان مادرانی که اولین عاملین انتقال ارزشها،هنجارها،فرهنگ،‌آداب و رسوم و سنتها مطرح می شود و از اهمیت فراوانی برخوردار شده است.براساس تحقیقات علمی مشخص شده است که زنان آگاه و اندیشمند،فرزندان آگاه تربیت می‌کنند این درحالی است که  آگاهی نیز اساس توسعه است.اگر زن از ایفای نقش اجتماعی محروم شود،از رشد اجتماعی او کاسته می شود و جامعه ای که زنان آن از رشد فکری واجتماعی محروم باشند.مسلّماً جامعه رشد یافته ای نخواهد بود،زیرا جامعه از آحاد انسان هایی تشکیل می شودکه باتربیت ها وفرهنگ های متفاوتی ازخانواده ها شکل می گیرند و وارد  اجتماع می گردند.اینان در تعامل با هم،آداب و سنت ها و نظام ها و قانون های خاصی را به وجود می آورند.

 

که در اثر پیوند با یکدیگر،ماهیت اجتماعی پیدا می کنند.برای استفاده از مشارکت اجتماعی زنان و بهره گیری از حضور فعال آنان در عرصه های مختلف باید خانواده ها را از مناسبات دموکراتیک بین زن و مرد برخوردار نمود تا زنان بتوانند علاوه بر پاسخگویی به انتظارات اجتماعی به نیازها و خواسته های خویش نیز بپردازند و بدان پاسخ مثبت دهند.این امر جز در سایه شناخت و تحلیل و بررسی ماهیت حقوق  زن و مرد در خانواده‌ها و دستیابی به عناصر تاثیرگذار بر آنها و ارائه راهکارهایی جهت تبدیل این عناصر حاصل نمی شود.برای این منظور ابتدا باید زنان را از موقعیت اجتماعی و حقوقی و منافع خود آگاه ساخت و بر کسب کامل حقوق شهروندی آنها نیز تاکید کرد .

حقوق  شهروندان براساس تعریف سال ۱۹۵۰ مارشال بر سه گروه از حقوقی که حکومت به افراد اعطا کرده متمرکز است .یعنی حقوق مدنی،سیاسی و اجتماعی.حقوق مدنی عبارت است از:حقوق لازم برای آزادی فردی ـ آزادی شخصی،آزادی بیان و اندیشه و دین،حق دخل و تصرف در اموال خود و عقد قراردادهای قانونی و حقوق قضایی.حقوق سیاسی شامل حقوق انتخاب و مشارکت در هیئت‌های برخوردار از قدرت سیاسی می شود و حقوق اجتماعی شامل یک طیف کامل از حق رفاه وامنیت اقتصادی گرفته تا حق سهم‌ بری کامل از میراث اجتماعی و حق برخورداری از یک زندگی متمدنانه مطابق با معیارهای رایج در جامعه است.دستیابی به امور فوق می تواند ما را در رشد و شکوفایی تمامی افراد جامعه،تشکیل خانواده‌ی مشارکتی بر اساس مناسبات صحیح بین اعضای آن و در نهایت ایجاد جامعه مدنی یاری نماید و زمینه های دستیابی به توسعه موزون را فراهم آورد.

اما بعد از تمام این تفسیرها از دیدگاه اجتماعی باید گفته شود که برابر ماده ۱۱۰۶ قانون مدنی « در عقد دایم نفقه ی زن به عهده شوهر است».این مزیتی است که قانونگذار ایران برای زن قایل شده است و به موجب آن زن می تواند از شوهر مطالبه نفقه کند و در صورت لزوم از طریق مدنی وکیفری او را برای پرداخت نفقه تحت تعقیب قرار دهد.فلسفه این قاعده آن است که در اکثر خانواده های ایرانی زنان اموال و درآمد کافی برای تأمین مخارج خود و شرکت در هزینه ی خانواده ندارد(صفایی،امامی؛۱۳۵؛۱۳۸۶).اما نفقه ای که برابر قانون زن مستحق آن می باشد فقط محدود به فراهم نمودن امکانات ضروری یک زندگی است ودر آن ماده ای که به آن در جای خودش خواهیم پرداختی هیچ گونه هزینه ای که به عنوان نفقه بابت تحصیل تمام وقت  زوجه در زمان زوجیت به او تعلق بگیرد پشی بینی نگردیده است اگرچه بنابر منشور حقوق بشر مفهوم بسیاری از مسایل حقوقی که در ارتباط با حقوق افراد است از مفهوم سنتی خود فاصله گرفته اند اما برخی مواد قانون مدنی ما همچنان ماهیت سنتی خود را حفظ نموده اند.از این رو از دیدگاه نگارنده باید با توجه به فلسفه حقوق به این موضوع پرداخت که آیا تحصیل تمام وقت زوجه می تواند تأثیری بر نفقه او داشته باشد یا نه؟ در همین راستا در ادامه به این سوال پاسخ خواهیم داد.چرا که  گروه های اجتماعی نیز هر یک با نگرش خاصّ خویش ، زن را به گونه های مختلف وصف کرده اند و نظام های حکومتی،حقوق متفاوتی در حقّ او روا داشته اند(خرسندی؛ص ۲۵؛۱۳۸۵).

 

مبحث اول:حقوق زنان

حقوق زن مبحثى مهم با گستره وسیع شاملِ حقوق خصوصى وعمومى است.حقوق زن در حوزه خصوصى ناظر به موضوعاتى چون ازدواج، فسخ آن،ارث و حضانت فرزند و در حوزه عمومى شامل حقوق مدنى، سیاسى و اجتماعى اوست.

بخش مهمى از احکامِ منابع جامع فقهى،درباره حقوق زن است. به علاوه،تدوین احکام فقهى راجع به زن در قالب کتابهاى مستقل،از دیرباز در بین فقهاى امامى و اهل سنّت متداول بوده است.در منابع جامع فقهى،احکامِ حقوق زن در ابواب گوناگونى مطرح شده است. دسته‌اى از آنها ناظر بر حقوق زن در خانواده است (مانند حضانت،مَهر و نفقه) و بقیه حقوق شخص او، فارغ از جنبه زوجیت، است (مانند مالکیت بر دارایی هاى شخصى و ارث).

امروزه اصل برابرى حقوق زن و مرد در بیشتر کشورهاى غربى به لحاظ نظرى پذیرفته شده و بر این مبنا قوانینى به تصویب رسیده است،از جمله ممنوعیت تعدد زوجات؛برابرى زن و مرد در آموزش و اشتغال؛ برابرى همسران در مسائل ازدواج،طلاق،حضانت فرزندان و انتخاب مسکن؛و اشتراک زن و شوهر در داراییهاى حاصله پس از ازدواج (رجوع کنید به بن‌سعدون؛ص۸۹ ـ۱۰۰، ۱۲۴ـ۱۲۶، ۱۴۷ـ۱۵۸؛۱۳۷۹).

امروزه کشورهاى اسلامى از نظر رویکرد قانون‌گذار به حقوق خصوصى زنان،به سه دسته تقسیم می‌شوند: معدودى از آنها بدون متعهد بودن به رعایت احکام دینى،قوانینى چون ممنوعیت کلى تعدد زوجات و نیز اعطاى حق مساوى به زن و شوهر در طلاق و حضانت را تصویب کرده‌اند. در برابر،تعداد کمى از آنها در مقابل هرگونه اصلاح و تغییر حقوقى مقاومت کرده‌اند.اما رویه حقوقى بیشتر کشورهاى اسلامى درباره حقوق زن دو ویژگى دارد:۱)التزام به احکام دینى،مانند جواز تعدد زوجات و اختصاص حق طلاق به شوهر؛۲)تلاش براى ایجاد تعادل و تشابه بیشتر میان حقوق زن و مرد از راه افزایش حقوق زنان با راهکارهایى که در فقه پذیرفته شده است،مانند گنجاندن شروط ضمن عقد به نفع زوجه در عقدنامه‌هاى ازدواج (اندرسون؛۱۷۵ـ۱۷۹؛۱۳۷۶).از این روست که زوجه می تواند ادامه تحصیل تمام وقت خود را در سطوح تحصیلات تکمیلی هم شرط نموده و پرداخت هزینه تحصیلش را جز شروط ضمن عقد به عنوان نفقه لحاظ نماید.

در ایران هم،به تبعِ تحولات یاد شده،عده‌اى خواستار دگرگون‌سازىِ وضع زنان شدند.این تکاپو در دوره قاجار آغاز شد و پس از مشروطیت،با رشد روند نوگرایى در جامعه و پدید آمدن فضایى براى ارائه دیدگاههاى تازه درباره زنان،اوج گرفت و به مباحثى چون لزوم آموزش زنان،ارتقاى حقوق مدنى آنان و در

نهایت ورودزنان درمناسبات اجتماعى،اقتصادى وسیاسى انجامید(صادقى،ص۲۷ـ۳۴،۱۳۸۴؛مصفّا، ص۱۱۰ـ ۱۱۱،۱۳۷۵؛حافظیان،ص۲۸ـ۲۹،۱۳۸۰).این روند پس از دوره قاجار با مقاصدى متفاوت تداوم یافت.ازجمله اقدامات پهلوى اول(۱۳۰۴ـ۱۳۲۰ش) – که هدف آن،نوسازى کشور و تبدیل ایران به کشورى مدرن اعلام شده بود- فراهم آوردن فرصت بیشتر براى تحصیل زنان بود؛(بامداد،ج۱،ص ۸۹ـ۹۲،۱۳۴۷-۱۳۴۸؛ ساناساریان،ص۹۵ـ۱۰۸،۱۳۸۴؛صادقى،ص۴۷ـ۶۶،۱۳۸۴).

دردوره پهلوى دوم(۱۳۲۰-۱۳۵۷ش)،براساس سیاست نوسازى او در دو دهه ۱۳۴۰ش و ۱۳۵۰ش،در وضع اجتماعى زنان دگرگونی هایى پدید آمد و امکان ورود آنان به سطوح بالاى تحصیلى و اشتغال بیشتر شد. (بامداد،ج۱،ص۱۰۶؛حافظیان،ص۱۰۴ـ۱۰۵).پس ازپیروزى انقلاب اسلامى ایران(۱۳۵۷ش)،درپى تغییرات اساسى درساختار سیاسى،اقتصادى و فرهنگى جامعه،تعریف زن و جایگاه او در اجتماع،متحول گردید و حضور زنان در جامعه بر پایه ضوابط اسلامى تعریف شد.تمایز نگذاشتن میان زنان و مردان براى حضور در جامعه سبب شد زنان ایرانى به صورت گسترده به فعالیتهاى اجتماعى رو آورند.دستیابى زنان به آموزش، به‌ویژه درسطوح عالى،مهم‌ترین عامل حضور موفق آنان در عرصه‌هاى گوناگون شد.با افزایش سریع نسبت زنان باسوادکشور وبه تبع آن،افزایش سهم آنان درآموزش عالى وحضوردرعرصه‌هاى ادارى،سیاسى،فرهنگى وهنرى،تحولى کیفى درحقوق اجتماعى زنان صورت گرفت(رجوع کنید به طغرانگار،۱۶۵ـ۱۹۹،۱۳۸۳).

حقوق زنان در قوانین فعلى ایران بر دو دسته است:۱)حقوقى که در قوانین اساسى،مدنى و عادى براى مرد و زن یکسان است ودر شریعت،تفاوت حقوق زن و مرد در آنها مقرر نشده است،مانند حق برخوردارى از آموزش و پرورش رایگان،حق امنیت،حق دادخواهى و حق مشارکت در تعیین سرنوشت سیاسى کشور. ۲)قوانین و حقوق متمایز با مردان،از جمله در بخشى از حقوق خانواده،حقوق جزا،ارث و شهادات.بعضى از مصادیق حقوق زنان درقانون اساسى جمهورى اسلامى ایران عبارت‌اند از:حق برخوردارى همه افراد ملت،از زن و مرد،ازحمایت قانون‌گذار در همه حقوق انسانى،سیاسى،اقتصادى،اجتماعى و فرهنگى(اصلِ بیستم)؛ مکلف بودن دولت به رعایت حقوق زن در تمام جهات با رعایت موازین اسلامى (اصل بیست و یکم)؛ تأمین حقوق برابر براى زن و مرد در انتخاب شغل (اصل بیست‌وهشتم)؛تساوى همه در برابر قانون، داشتن امنیت قضایى و حق مشارکت درتعیین سرنوشت سیاسى (اصل سوم).قانون مدنى ایران در مباحث گوناگون بخشِ حقوق خانواده به موارد متعددى ازحقوق زنان پرداخته است،ازجمله:تعیین سن قانونى براى ازدواج، ریاست مرد بر خانواده وآثار آن،نفقه،طلاق،مَهروحضانت.علاوه براین،قوانین متعدد دیگرى نیز در خصوص حقوق زنان به تصویب رسیده است(رجوع کنید به پورارشد و محمودى،ص ۱۲۱ـ۱۵۷،۱۳۸۱).به موجب اصولِ قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران،دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات،با رعایت موازین اسلامى،تضمین نماید.امورى که دولت مکلف به انجام دادن آنهاست بر دو دسته‌اند:نخست آنها که صرفاً به لحاظ زن بودن مطرح شده است،مانند ایجاد زمینه‌هاى مساعد براى رشد شخصیت زن و احیاى حقوق مادّى و معنوى او.دوم امور مربوط به تأمین حقوق زنان به لحاظ مادر بودن و عضویت آنان درخانواده،مانند لزوم ایجاد دادگاه صالح براى حفظ کیان خانواده.همچنین درقانون اساسى و قوانین عادى ایران برتأمین حقوق برابرِ زن و مرد در انتخاب شغل،بهبود شرایط زنان شاغل،حق برخوردارى زنان از آموزش،تأمین اجتماعى،امنیت اجتماعى،وبهداشت ودرمان تأکید شده است(رجوع کنید به طغرانگار، ص ۱۷۲ـ۱۸۹، ۱۹۲ـ۱۹۶).

بر لزوم رفع تبعیض از حقوق زن و مرد و برقرارى تساوى آنها،در اعلامیه جهانى حقوق بشر و بسیارى ازمیثاق‌نامه‌هاى بین‌المللى تأکید شد و،با گسترش توجه به حقوق زنان در سطح بین‌الملل،چندین اجلاس جهانى در زمینه مسائل زنان تشکیل گردید.با این همه،طرفداران تساوى کامل حقوق زن و مرد این اقدامات را براى رفع تبعیض کافى ندانستند و براى تضمین این تساوى،سند تعهدآور محکم‌ترى خواستند.ازاین‌رو، «کنوانسیون رفعِ هرگونه تبعیض علیه زنان» در ۱۳۵۸ش/۱۹۷۹ در مجمع عمومى سازمان ملل متحد به تصویب رسید و در ۱۳۶۰ش/۱۹۸۱ لازم‌الاجرا شد.هدف از تدوین و تصویب این معاهده بین‌المللى،برقرار شدن تساوى کامل زنان با مردان و ازمیان رفتن همه تمایزها درعرصه‌هاى حقوقى،اقتصادى،سیاسى، فرهنگى و اجتماعى و نیز تأمین راههاى مطمئن براى اجراى آنها از سوى دولتهاست (رجوع کنید به توحیدى،ص ۹ـ۲۵،۱۳۸۱).

کنوانسیون،علاوه بر مقدمه‌اى نسبتاً طولانى،سى مادّه و شش بخش دارد.بخش نخست به تعهدات عام کشورها براى رفع تبعیض از زنان می‌پردازد.بخشهاى دوم و سوم و چهارم ناظر به اقدامات تضمینى دولتها براى برابرى زنان و مردان در حوزه‌هاى سیاسى،آموزشى و اشتغال و برابرى در مقابل قانون و نیز در عرصه ازدواج و زندگى خانوادگى است.بخش پنجم و ششم هم به ایجاد روشهاى نظارت بین‌المللى و جنبه‌هاى اجرایى کنوانسیون می‌پردازد (رجوع کنید به رئیسى، ص ۲۹۳ـ۳۰۶،۱۳۸۲).

شمارى از کشورهاى اسلامى،با قید استفاده از حق شرط (حق تحفظ)، به عضویت کنوانسیون درآمده‌اند و برخى از آنها،از جمله ایران،به کنوانسیون نپیوسته‌اند.پذیرش کنوانسیون،مفاد آن را در زمره قوانین داخلى کشورها قرار می‌دهد و مستلزم همسویى قوانین و مقررات داخلى با آن است.

در ایران سالهاست که درباره پیوستن یا نپیوستن به کنوانسیون مزبور،در مجامع علمى و سیاسى بحث می‌شود و در مقالات و نوشته‌هاى متعدد،فواید و آثار پیوستن یا نپیوستن به آن بررسى گردیده است (براى نمونه رجوع کنید به همان،ص۲۲۱ـ ۲۵۸؛آیت‌اللهى،ص ۱۸۱ـ۲۱۰،۱۳۸۲).گروهى،با تأکید بر منافع سیاسىِ الحاق، خواستار پیوستن به کنوانسیون به صورت مشروط هستند؛اما برپایه دیدگاه نهادهاى دینى کشور و مراجع تقلید،شرط تحفظ،مشکل تعارض پاره‌اى از مواد کنوانسیون با احکام شرعى را بر طرف نمی‌کند،زیرا مطابق بند دوم مادّه بیست و هشتم کنوانسیون،تحفظاتِ ناسازگار با هدف کنوانسیون،پذیرفته نخواهد شد و روشن است که هدف اصلى این معاهده‌نامه،یعنى برابرى مطلق حقوق زن و مرد،با شرع سازگارى ندارد.به علاوه، کشورهایى که با حق شرط به این کنوانسیون پیوسته‌اند،مورد اعتراض دولتهاى غربى قرار گرفته‌اند (رجوع کنید به توحیدى،ص ۳۴؛«بازشناسى یک رویکرد»،ص ۶۹ـ ۸۷،۱۳۸۲؛آیت‌اللهى،ص ۱۸۴ـ ۱۹۱). بعضى از مواد کنوانسیون، به‌ویژه بخشهاى مربوط به حقوق عمومى زنان، با احکام فقهى و قوانین ایران هم‌خوانى بسیارى دارد، از جمله حق آزادى اندیشه،حق برخوردارى زنان از امنیت،اشتغال،تحصیل و آموزش،تأمین اجتماعى وخدمات بهداشتى(رجوع کنید به رئیسى، ص ۵۷ـ۶۶، ۸۹ـ۱۳۷).مغایرت کنوانسیون با شرع،بیشتر به بخش چهارم کنوانسیون مربوط است که با برخى احکام متفاوت زن و مرد در اسلام،از جمله در مورد انتخاب مسکن(بدون آنکه در موقع انشاى عقد،به صورت شرط مطرح شده باشد)،طلاق، سرپرستى خانواده، ولایت بر فرزندان،حضانت و دیه،تعارض دارد و طبق کنوانسیون از مصادیق تبعیض شمرده می‌شود.مراجع دینى،به اتفاق،کنوانسیون را مشتمل بر موارد آشکار خلاف شرع برشمرده و پیوستن به آن را جایز ندانسته‌اند(رجوع کنید به همان،ص ۲۷۱ـ۲۸۶).شوراى نگهبان نیز با استناد به مغایرت موادى از کنوانسیون با ضروریات دین اسلام و اصول متعددى از قانون اساسى،الحاق دولت جمهورى اسلامى ایران به کنوانسیون را نپذیرفته است (رجوع کنید به شوراى نگهبان قانون اساسى،ص ۳۱۹ـ ۳۲۱،۱۳۸۴).

با توجه به آن چه در باب حقوق زن مورد بررسی قرار داده شد می توان بیان نمود که در قانون اساسی[۱] به طور کلی دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.بنابراین به طور متعارف زوجه حداقل باید از این حقی که برابر قانون برای او مقرر شده بهره مند گردد و نمی توان تحصیل تمام وقت او در این مقطع به عهده ی خود او دانست بلکه این ملاک متعارف تحصیلات را به صورت کلی مشخص نموده است و جز نفقه او محسوب می گردد.

گفتار اول: مقصود از شأن زن

در زمان ما،در بسیاری از مناطق،زنان داراى شأنى مستقل از شأن خانواده پدرى خویش دارند.از باب نمونه، زنى که در خانواده اى تنگدست به دنیا آمده ولى با تلاش و رنج،اکنون پزشکى چیره دست،یا محققى مفید و کارآمد یا هنرمندى صاحب نام گردیده،آیا باز در پرداخت نفقه مى بایست شأن خانوادگى گذشته این زن لحاظ گردد،یا شأن اجتماعى زن که اعم از شأن خانوادگى گذشته او و شأن کنونى اش است؟یا اگر زن داراى شأن اجتماعى پایینى بود ودخترى از خانواده اى تنگدست،اکنون در زندگى مشترک با مردى ثروتمند، شایستگى بهره اى بیش از اوضاع اقتصادى گذشته،از شریک زندگى خویش را ندارد و چون حدود ۱۷ و ۱۸ سال در وضع سخت معیشتى به سر برده در۴۰ تا۵۰ سال دیگر ز ندگى خود،در جوار همسرى ثروتمند باز باید به مقدار کم طعام و پوشاک و لوازم زندگى بسنده کند.به نظر مى رسد مراد از شأن زن باید اعم از شأن خانوادگى پدرى،شأن اجتماعى مستقل خود زن و شأن خانوادگى کنونى او باشد.

هرچند که در ماده ۱۱۰۷ قانون مدنی ملاک تعیین نفقه تنها وضع زن قرار داده شده است[۱]،ولی به نظر می رسد که موقعیت و وضع مالی شوهرنیز باید مدنظر باشد.بنابراین اگرمردی ثروتمند با زنی فقیر ازدواج کند، حق ندارد وضع گذشتۀ او را مبنای تعیین مقدار نفقه بداند.همچنانکه،اگر زنی ثروتمند با کارگری ساده ای ازدواج کند،نمی تواند از او انتظار فراهم آوردن زندگی اشرافی داشته باشد(کاتوزیان،۱۳۷۸:ص۱۸۸). 

نتیجه گیری

امروزه تحصیل یکی از مهم ترین حقوق فردی است،از این رو این حق برای زنان بیش از پیش اهمیت یافته است به گونه ای که هیچ کس نمی تواند این حق را از آنان سلب کند.چرا که یکی از عوامل پیشرفت و توسعه در جامعه متمدن به سطح سواد افراد آن،بالاخص زنان بستگی دارد؛زیرا زنان که نسل آینده را پرورش داده و تربیت می کنند.در قانون اساسی ایران حق تحصیل در حد متعارف برای همگان اعم از زن ومرد به رسمیت شناخته شده است.علاوه بر حق تحصیل قانونگذار برای زن مزیتی قایل شده و آن نفقه است که بر مبنای وضعیت و احتیاجات زن به طور متعارف ملاک عمل است نه وضعیت مرد تعیین می گردد.بنابراین میزان نفقه هر زن با زن دیگری با توجه به شرایط و موقعیتی که دارد متفاوت خواهد بود.آن چه در این جا حایز اهمیت است و در متون حقوقی و حتی قانونی هم به طور اخص سخن به میان نیامده بود در این خصوص بود که آیا تحصیل تمام وقت زوجه می تواند اثری بر نفقه زوجه داشته باشد که در این نوشتار نگارنده بر مبنای دیگاه خود و حکم کلی قانون به بحث درباره آن پرداخت و نتیجه حاصله از این قرار است که زوجه اگر تا حد متعارفی که قانون اساسی برای همگان لازم دانسته بی بهره مانده باشد زوج نمی تواند مانع تحصیل او شود و چون طبق قانون تحصیل در حد متعارف را می توان یکی از نیازهای ضروری و متعارف زوجه به حساب آورد بنابراین می توان این هزینه تحصیل را جز نفقه به شمار آورد و مرد را موظف به پرداخت آن دانست،زیرا در قانون مدنی وحقوق خصوصی می توان تفسیر موسع نمود.البته باید توجه داشت که این تحصیل تأثیری در میزان نفقه زوجه نخواهد داشت.اما اگر زوجه دارای سطح متعارف تحصیلات باشد و پس از ازدواج تصمیم به ادامه تحصیل در سطح تکمیلی وبه طور تمام وقت بگیرد که ارتقای شغلی و درآمد یابد یا اینکه میزان نفقه اش بیشتر شود باید بیان کرد که این تحصیل به هیچ عنوان تأثیری در بیشتر شدن میزان نفقه اش نخواهد داشت چون مبنای تعیین نفقه وضعیت زن در زمان از دواج است و مرد طبق قانون تکلیفی به پرداخت چنین هزینه ای برای تحصیل زوجه نخواهد داشت مگر اینکه به صورت شرط ضمن عقد تعهد به پرداخت هزینه تحصیل زوجه نموده باشد که در صورت عدم پرداخت از باب عدم ایفای تعهد می توان شوهر را ملزم به انجام تعهد نمود و از آن جایی که جز نفقه محسوب نمی شود زوجه نمی تواند از باب نفقه اقدام کیفری نماید.

Rate this post